گفتمش تو کیستی گفتا که من دخت امیرمؤمنانم
گفتمش تو کیستی گفتا که من دخت امیرمؤمنانم
گفتمش اینجا چرائی گفت اطفال حسین را پاسبانم
گفتمش بی پرده گوتا ترا نیکو شناسم
گفت من زینب در این وادی اسیر دشمنانم
گفتمش پس کو حسین و کو ابوالفضل رشیدت
گفت هر دو غرق خون شد پیش چشم شیعیانم
گفتمش این فاجعه در مکه واقع گشت یا اندر مدینه
گفت نی ، در کربلا از جور اعدای لعانم
گفتمش پس چو نمیگفتند ایشانرا که ما آل رسولیم
گفت گفتیم وندانستند کز آن خاندانم
گفتمش بعد از شناسائی چرا کشتند او را
گفت من باب عداوت علت دیگر ندانم
گفتمش دیگر چرا هستید اندر شام مسکن
گفت اسیر و دستگیر اکنون بدست ظالمانم
گفتمش کو قاسم وکواکبروکو اصغرای بانوی کونین
گفت یکتن هم نمانده زنده از پیرو جوانم
گفتمش سجاد زین العابدین حالش چه سانست
گفت زنجیر بگردن دارد آن بیمار بی تاب و توانم
گفتمش گر با شدت امری بفرما تابجان انجام دهم
گفت بشتاب و بیاور ساتری چند از برای بچه گانم
بیش از این حکمت ندارد طاقت ذکر مصیبت
گر بگویم آنچه دانم ترسم از آه درون سوز دزبانم
هیئت انصارالحسین (ع) تهران از سال 1378 تائسیس و تا کنون با عنایت امام زمان (عج) ادامه دارد.