روز درماندگی انسان است

در خطر زندگی قرآن است

آه در گوشه زندان بلا

محتضر پیکره قرآن است

بعد از این دادگری مشکل شد

طلم کردن گس از این آسان است

شادمان قلب پلید هارون

دل غمین پاک ترین انسان است

خسته از پایه پرگار ستم

مرکز دایره امکان است

وای در معرض طوفان بلا

شعله شمع بقا لرزان است

آخرین روز امام هفتم

تنش آزرده و بر لب جان است

که برد جانب معصومه پیام

که پدر منتظر ایشان است

ای خدا کی رسد از راه رضا

چشم موسی به در زندان است

عاقبت گشت رها زندانی

نه دگر ناله نه زندان بان است

پیکرش بسکه زغم آب شده

یک نفر قادر حمل آن است

کرده زنجیر ولی سنگینش

زینجهت در کف حمالان است

جای دارد که حسان خون گرید

دیده فاطمه چون گریان است