شمع ميخنند و شوق رخ جانان دارد
شمع ميخنند و شوق رخ جانان دارد
اشكها بين كه از اين خنده به دامان دارد
شمع از اشك و گل از ژاله شود زيباتر
خنده با ديدة تر جلوه دوچندان دارد
شمع ميخندد و مي گريد و شاد است و غمين
اين چه حالي است كه در محفل خوبان دارد
نور شادي به هم آميخنه با حالة غم
كه به لبخند عيان غصة پنهان دارد
شمع نور ازلي قلب همايون نبي است
كه دل هر بشري نور خود از آن دارد
اين چه رازي است خدايا كه محمد امروز
لب پر خنده ولي ديدة گريان دارد
داني از چيست كه احمد شب ميلاد حسين
غم و شادي به هم از ديدن جانان دارد
شاد از اين است كه آخر ثمر عشق رسيد
آمد آن فرد كه بر جامعه رجحان دارد
آمد آن سوخته دل غنچة پيوسته بهار
كه از او چشم فلك اشك چو باران دارد
آمد آن ساية رحمت كه پناه همه اوست
هر كجا رو ي كند ميل به احسان دارد
آمد آن لالة خونين رخ صحراي بلا
كه به دل داد ز هفتاد و دو قربان دارد
ميزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نازم آن بخت كه از اين كوكب رخشان دارد
نور سيناست كه مدهوش از او موسي شد
پور زهراست كه به عشاق فرمان دارد
دم عيسي همه از خاك شفا خانة اوست
كه به هر درد و غمي چاره و درمان دارد
اين حسين است كه با اين همه آيات جمال
روي دامان نبي جلوة قرآن دارد
اين حسين است كه با حشمت ثار الله هي
خاتم دولت صد ملك سليمان دارد
اين حسين است كه با پيرهني خون آلود
صد چو يعقوب اسير غم هجران دارد
اين حسين است كه گيسوي علي اكبر او
رشتة انس به دلهاي پريشان دارد
اين حسين است كه سر لشكر همت او
تشنه لب دست فشان مشك به دندان دارد
اين حسين است كه از خواهر سر گردانش
خيمة عشق به پا مانده و سامان دارد
قهرمان است حسين و زده بر سينه نشان
ز لب اصغر خود لعل بد اخشان دارد
پر هياهو كند از مقدم خود محشر را
او كه از جانب حق اذن به غفران دارد
بي نظير است حسان سفرة احسان حسين
كه به خوان كرمش اين همه مهمان دارد
هیئت انصارالحسین (ع) تهران از سال 1378 تائسیس و تا کنون با عنایت امام زمان (عج) ادامه دارد.