اى علوى ذات و خدايى صفات

صدر نشين همه كائنات

سيد و سالار شباب بهشت

دست قضا و قلم سرنوشت

صبر هم از صبر تو بى تاب شد

 كوزه شد و زهر شد و آب شد

بعد شهادت نكشيد از تو دست

 تير شد و بر تن پاكت نشست

سبزه برآمد ز گلستان دين

تا رخ تو سبز شد از زهر كين

ريشه دين گشت همايون درخت

 تا ز تو خورد آن جگر لخت لخت

ملّت اسلام كه پاينده باد

 مشعل توحيد كه تابنده باد

هر دو رهين خدمات تواند

 شكرگزارنده ذات تواند