كرده در باغ رخت گشت و گذار عبداللَّه
كرده در باغ رخت گشت و گذار عبداللَّه
داده از دست چو موى تو قرار عبداللَّه
ريخته در كف خود دار و ندار عبداللَّه
ديده چون بر رخ تو خون و غبار عبداللَّه
نيست آن كس كه نشيند به كنار عبداللَّه
سپر از دست بينداز كه من مىآيم
به هوادارى تو جاى حسن مىآيم
منم آن كس كه ز غربت به وطن مىآيم
عوض نجمه كنون من به سخن مىآيم
بسمل يك سر موى تو هزار عبداللَّه
منكه خورده گره اى دوست به كارم چه كنم
دست خطى چو من از باب ندارم چه كنم
منكه در نزد زنان شوق تو دارم چه كنم
جگرم سوخت بگو اى كس و كارم چه كنم
سوخت چون شمع شب افروز مزار عبداللَّه
قاسم امروز كه در حلقه آغوش تو بود
پشت خيمه ز غم عشق تو مدهوش تو بود
به گمانم كه دلم پاك فراموش تو بود
منم آن طفل كه دائم به سر دوش تو بود
از چه گويى كه بماند به كنار عبداللَّه
گر اسيرى بروم خصم تواَم خوار كند
واى از آن روز كه دون بر همه آزار كند
خاطر عمه توجه به من زار كند
دشمن آن لحظه يتيم تو گرفتار كند
بهتر آن است شود بر تو نثار عبداللَّه
موسى وادى شوقم يد بيضا دارم
بر روى سينه تو سينه سينا دارم
نجمه كو تا كه ببيند چه تماشا دارم
عالم امروز به كام است كه بابا دارم
پدر اينجاست به اغيار چه كار عبداللَّه
شأن تو نيست كه ره بر روى زانو بروى
گه به صورت بروى گاه به ابرو بروى
كو اباالفضل كه با قوّت بازو بروى
اكبرت كو كه به يك قامت نيكو بروى
گشته اين لحظه دگر دست به كار عبداللَّه
تير خود را بزن اى حرمله بيتاب شدم
ياد تابوت شدم غمزده باب شدم
از غم عشق عمو شمع صفت آب شدم
من مدال دم جان دادن ارباب شدم
همچو اصغر شده با تير شكار عبداللَّه
سر اگر در قدم يار نباشد سر نيست
خون من سرخ تر از خون على اصغر نيست
اى شه خسته مگر مادر من مادر نيست
نجمه را شرم ز گيسوى على اكبر نيست؟
نجمه را مىدهد امروز وقار عبداللَّه
هیئت انصارالحسین (ع) تهران از سال 1378 تائسیس و تا کنون با عنایت امام زمان (عج) ادامه دارد.