رخ مپوشان ز من و فرصت دیدار مگیر

ماه رخسار علی پرده به رخسار مگیر

تو به این سوخته گلزار صفا می بخشی

همه عشق و صفا را تو زگلزار مگیر

همه شب تا به سرگاه پرستار تو ام

تو به جان کندن خود جان پرستار مگیر

راه اینگونه مرو ورنه زغم می میرم

پیش چشمان علی دست به دیوار مگیر

گل صد برگ علی آرزوی مرگ مکن

دست بشکسته روی خالق دیدار مگیر