همسرم راز نهان خویش با حیدر بگو

جال من از آنچه آمد بر سرت دیگر بگو

رازهای خویش را دیگر مبر در خاک گور

یا ز سر سینه یا از رمز میخ در بگو

از چه دائم میروی از هوش و بازآیی به هوش

از چه می پیچی به خود پیوسته در بستر بگو

رخ اگر می پوشی از من دیگر از زینب بپوش

ماجرای کوچه با آن نازنین دختر بگو

محسنت بین درو دیوار با قاتل چه گفت

لاله پژمرده ام از غنچه پرپر بگو

ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود

رازی از این غصه سربسته با حیدر بگو

ای بهشت من که گکشتی عازم باغ بهشت

آنچه را با من نمی گوئی به پیغمبر بگو