میا کوفه الا ای ساده نور

که از کوفی بود مردانگی دور

میا کوفه مرامی سرد دارد

به هر کوچه دو صد نامرد دارد

میا کوفه که اینجا جا نداری

پناهی جز دل صحرا نداری

میا کوفه برو سوی مدینه

که اینجا پر شده از بغز و کینه

میا کوفه دلم باشد حراسان

شود گیسوی طفلانت پریشان

میا کوفه که دلها خسته گردد

دو دست  زینب تو بسته گردد

میا کوفه که شهر ننگ باشد

سلامش بهر مهمان سنگ باشد

میا کوفه گل پرپر ببینی

شکسته پهلوی اکبر ببینی

میا کوفه که قاسم یادگار است

در اینجا کشتن او افتخار است

میا کوفه علمدارت رشید است

از اینجا رزق او چشمی دریده است

میا کوفه که داغت تازه گردد

سرت چون من بر دروازه گردد