برای مشاهده شعر روی بیت اول هر شعر کلیک کنید :

آمد حسن بخانة اسماء و شد بخواب
اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن ست
اى علوى ذات و خدايى صفات
چندان كه ديده در غم آل عبا گريست
چون زهر کین شراره بجان حسن گرفت
در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
زآن طشت پر ز اشك خون در مقابلش
طومار جان جنّ و بشر پاره پاره گشت
لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود

من قرار سینه پیغمبرم
مهرت به كاينات برابر نمى شود
هر كه بشنيده صداى مجتبى
همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
یک عمر در حوالی غربت مقیم بود